جدول جو
جدول جو

معنی مستغرق شدن - جستجوی لغت در جدول جو

مستغرق شدن
غرق شدن، فرو رفتن، غوطه ور شدن، سرگرم شدن، مجذوب شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

پراکنده شدن پراگنیدن پراکنده شدن: چون چنان بدیدیم همه بگریختیم و متفرق شدیم
فرهنگ لغت هوشیار
سوزیدن سوختن سوخته شدن محترق گردیدن (گشتن) : چون اخترم شگفت مکن چندین گر محترق شدم از گردان خور. (مسعود سعد) سوزنده شدن سوزان شدن محترق گردیدن (گشتن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسترد شدن
تصویر مسترد شدن
پس داده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقر شدن
تصویر مستقر شدن
مانتین مانیدن جای گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بی نیاز شدن، خودکفا شدن، ثروتمند شدن، داراشدن، غنی شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پراکنده شدن، تارومار شدن، جدا شدن
متضاد: جمع شدن، گرد هم آمدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
استقرار یافتن، قرار گرفتن، جایگزین شدن، ساکن شدن، جا گرفتن، پابرجا شدن، قرارگرفتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد